سلام ...

همیشه شروع هر کاری خیلی سخته. آدما در مقابل تغییر مقاومت میکنن.

نمی دونم اینجا میتونه جای دفتر خاطراتمو واسم پر کنه یا نه!

 الان مشکل اینجاست که نمیدونم از کجا باید شروع کنم.

از خودم و احساساتم بگم یا از کارم ...

فقط میدونم الان زیاد حالم روبراه نیست و دوست دارم یه دل سیر گریه کنم crying

خیلی بده که گاهی فکر میکنم خدا منو نمیبینه و حرفامو نمیشنوه ...

قسمت بد ماجرا اینه که یه مدته با خدا قهرم. امروز یه کم آشتی کردم اما هنوز خیلی ازش دلگیرم ...

واسم خیلی دعا کنید. شاید خدا به حرفای شما گوش بده sad

 

پ ن: چه شروع بد و ناامیدکننده ای ...